سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
گل خاطره

امید است لحظه های زندگی تان سرشار از شادی و تندرستی باشد

یکی از افسران ارشد راهنمائی و رانندگی استان اصفهان در یک برنامه تلویزیونی می گفت :

در روزهای تعطیلی نوروز امسال شاهد تصادف دلخراش زیادی بودم که در یکی از آن ها ، دست راننده خودرو سواری ، قطع شده بود

در همین لحظه خودروی سواری دیگری از راه رسید که راننده آن یک خانم بود

با دیدن صحنه تصادف ، ماشین خود را با فاصله مناسبی متوقف نموده درب صندوق عقب ماشینش را باز و یک تابلوی خطر در آن قرار داد و با سرعت به طرف مصدوم دوید.

من خواستم مانعش شوم و به او گفتم ؛ خانم شما چه کار می توانید انجام دهید خواهش می کنم زود بروید و موجب انسداد مسیر و ترافیک جاده نشوید.

کارت شناسائی خود را نشانم داد و گفت من دکتر متخصص جراحی هستم اجازه بدهید به مصدوم کمک کنم

وقتی به بالین راننده رسید ، پرسید دست قطع شده اش کجاست؟ آن را برایم بیاورید. من دست قطع شده را از وسط جاده برداشته و در کنار بزرگراه گذاشته بودم تا زیر ماشین های دیگر له نشود و رهگذران از دیدن آن آزردگی خاطر و ناراحتی روحی نگیرند. لذا فورا آن را آورده و تحویلش دادیم.

او نیز سریعا دست جدا شده را در داخل بسته ای یخی قرار داد و مصدوم را با آمبولانس امداد و نجات به طرف اصفهان حرکت داد و سویچ ماشین خود را به من سپرد و گفت ؛ با مصدوم به بیمارستان می روم تا دستش را عمل جراحی کنم لطفا ماشین مرا هر طور توانستید برایم بفرستید...

بعد از سه یا چهار روز دیگر ، ماشین او را به ایشان رساندیم و وقتی سراغ مصدوم را گرفتیم گفتند دستش پیوند خورده و از قطع شدنش جلوگیری بعمل آمده.

شما احساس مسئولیت یک پزشک را در رعایت احتیاط کامل در توقف خودرو ، انصراف از ادامه مسافرت خود ، کم توجهی به اموال شخصی خود در مقابل تهدید جانی همنوعانش ، و بالاخره احیای سلامتی یک انسان را در این ماجرا ملاحظه فرمودید.

در جامعه اسلامی ما مشابه چنین افرادی زیادند و هر کدام در صحنه های مربوط به خود فداکاری می کنند که ای بسا از هیچکدام اطلاعی نداریم

لذا همه ما باید قدردان زحمات آن ها باشیم که اجر بیشتر را از خدای خود دریافت خواهند کرد.

 



  • کلمات کلیدی : اجتماعی
  • اکبرگل خاطره ::: یکشنبه 88/1/23::: ساعت 4:36 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ